ترس از امتحان کنکور

ترس از امتحان کنکور

ترس از امتحان کنکور

من 10 بار کنکور دادم، 10 سال نه، 10 بار… از سال اول دبیرستان به زور پدر هر سال دوبار سرجلسه خوابیدم، روی برگه‌ام شکل گل و پروانه کشیدم و بیسکوییت سق زدم… پنج بار هم قبول شدم، دو بار همان وسط‌ها ادبیات یک شهر دور در فارس و مامایی یک شهری در شمال، آخرش هم دو سه رشته هنری از دانشکده‌های تهران… می‌خواستم نویسنده شوم، اما گرافیک خواندم، یک سال دویدم که از یکی از دانشگاه‌هایی که قبول شده بودم، انصراف بدهم و وقتی هم امتحان کارشناسی ارشد می‌دادم، پایم توی گچ بود و از درد، دندان قروچه می‌کردم. می‌بینی یک آدمی که شاید فکر می‌کنی می‌شناسی هم تا اسم کنکور می‌آید می‌رود توی کما… تا اينکه رفتم سراغ آرشیو روزنامه اطلاعات و دیدم دقیقا از 18 تیر 1341 سال پیش قرار بوده کنکور لغو شود و تصميم گرفتم مقاله‌اي در همين زمينه برايتان تنظيم كنم كه خواندنش خالي از لطف نيست.

1- روزی که امیرکبیر را توی حمام فین کاشان رگ می‌زدند، دو ماهی بود که دارالفنون شاگرد گرفته بود و داشت فس‌فس‌کنان روی ریل زمان به جلو حرکت می‌کرد و البته کشتن امیر هم مانع این حرکت نبود، چون دیگر به یمن فرنگ‌دوستی و ترقی‌خواهی ناصرالدین شاه، شاگرد فرنگ رفته و درس خوانده کم نداشتیم و مردم روشن‌تر ایران داشتند نیاز به تحصیلات عالیه را با تمام وجود احساس می‌کردند و البته نیاز به مشروطه را… هرچند تعداد دانش‌آموختگان مدرسه جدید کم بود، معلم‌ها گاهی یک مشت کور و کچل بلژیکی و آلمانی و فرانسوی بودند که به قول ریشار خان، نه ریاضی می‌فهمیدند نه جبر و جغرافی، اما هر چه بود بهتر از اکابر بود و هرچه شد بهتر از چپیدن توی کلاس‌های عتیقه‌ای بود که با کتک درس می‌دادند.

این وسط راه واردشدن به دارالفنون چی بود؟ شازده قشمشم بودن، پسر وکیل و وزیربودن، جیب پرمایه پدر یا ربط خاندان مادر به فتحعلی شاه… نه امتحانی، نه آزمونی، نه مصاحبه‌ای، خوش به حالشان. کاش الان 1268 قمری بود!

2- خب این‌جور که نامه‌های قدیمی و نوشته‌های پرخاطره می‌گویند، دارالفنون آزمون ورودی سفت و سختی نداشت، مگر چند نفر بودند که حاضر می‌شدند در عهد شباب و دلخوشی‌شان، آن هم وقتی عمر متوسط فقط 40 سال بود، بیایند و 12 سال پای درس فرنگی‌های زبان نفهم بنشینند و عمر تلف کنند؟ تازه بعد از فارغ‌التحصیل‌شدن هم باید اسباب رفتنشان به فرنگ مهیا شود تا درس خواندنشان رنگ و روی معتبر بگیرد و ثمر بدهد… خودمانیم چند نفربودند آنها که درس و امتحان سخت مدرسه به روش فرانسوی‌ها را تحمل کردند و سه بار آزمون سالانه و اخراج و زندانی به خاطر درس‌نخواندن؛ همان روش‌های خطرناکی که به جان خودم، عینا شرحش در دفتر روزانه مدرسه به سال 1301 آمده.

3- خب همان دفتر‌های قدیمی می‌گویند؛ بالاخره 152 سال پیش گروهی از فارغ‌التحصیلان ممتاز دارالفنون که در امتحانات مدرسه خوش درخشیده بودند، به فرانسه اعزام شدند که در رشته‌های پزشکی و مهندسی و علوم نظامی تحصیل کنند و به محض ورود جای بعضی معلم‌های فرنگی را بگیرند و با خودشان آداب مدرسه‌های فرانسه را بیاورند و کلماتی مثل کنکور و ژوژمان و دیپلم و لیسانس و لوستر را سوغات فرنگ کنند. از آن طرف مدرسه هم که دیگر 40 سالی راه رفته بود و 1100 شاگرد پسر پرورش داده بود و یاد گرفته بود مصاحبه نیمچه رسمی برای ورود برگزار کند. شکر خدا مدت تحصیلش هم شده بود پنج سال ناقبل نه 12 سال استخوان‌شکن و البته برنامه‌های درسی جدید و معلم‌های جدید هم بودند که خیلی‌ها را برای فرستادن طفیلشان به مدرسه دارالفنون تشویق می‌کردند و باعث ازدیاد شاگرد می‌شدند… خلاصه این ماجرا ادامه یافت تا روزی که توفان کودتای اسفند طومار قاجاریه و پسر‌های قر و قنبیل‌دار فرنگ‌رفته‌اش را در هم پیچید و امتحانات جدیدی را مد کرد…ترس از کنکور

4- «در یکی از شب‌های فرخنده اواخر بهمن ۱۳۱۲ جلسه هیئت وزرا در حضور شاه تشکیل شده بود. سخن از آبادی تهران و عظمت ابنیه و عمارات و قصور زیبای جدید در میان آمد. مرحوم فروغی ذکاءالملک (رئیس‌الوزرا) در این باب به شاهنشاه تبریک گفت. دیگر وزیران نیز هر یک به تحسین و تمجید زبان گشوده بودند. نوبت به بنده نگارنده رسید که به سمت کفیل وزارت معارف در آن میان حاضر بودم. گویا خداوند متعال به قلب من الهام کرد که عرض کردم در آبادی و عظمت پایتخت البته شکی نیست، ولی نقصی که دارد این است که این شهر هنوز عمارت مخصوص «اونیورسیته» (دانشگاه) ندارد و حیف است که این شهر نوین از همه بلاد بزرگ عالم از این حیث عقب باشد. شاه بعد از اندک تاملی یک کلمه گفتند؛ بسیار خوب آن‌را بسازید.»امتحان کنکور

از خاطرات مرحوم علی اصغر حکمت

5- مدرسه جدید یا همان انیورسیته که بعضی‌ها هم می‌گویند طرح اصلی‌اش در 1307 به پیشنهاد و ابتکار دکتر حسابی بود و اصلا به جناب حکمت الهام نشده بود، بعد‌ها در بهمن و اسفند 1313 با دستور شاه جدید و پی‌گیری همین آقای حکمت وزیر معارف توی زمین‌های جلالیه تهران ساخته شد.

بعد هم دیگر دارالفنون و درس‌ها و شاگرد‌های اعزامی‌اش فراموش شدند و باز هم معلم‌ها و استادان جدیدتر با راه و روش‌های جدیدتر از سراسر دنیا رسیدند، حالا چه ایرانی بودند و درس خوانده فرانسه و نروژ یا فرنگی بودند و مستقیم از سوربون آمده بودند… هرچه بود با خودشان درس و امتحان آن ور آبی، آزمون ورودی و انتخاب واحد و پایان ترم و تز آوردند و خلاصه کنکور کم‌کم متولد شد و دخترها به دانشگاه راه پیدا کردند و چیزی به اسم پز لیسانسیه هم توی کار آمد، راهی که دیگر مختص خانواده‌های شازده قشمشم‌ها نبود، اما وسیله بالارفتنشان در دربار و دم ودستگاه هم بود. غافل از این که وقتی اسم دانشکده و دانشگاه می‌آید، وقتی درس آموزی شروع می‌شود دیگر نمی‌شود جلوی سیل حرف و حدیث و اعتراض دانشجویی و غر به روش‌های تدریس و امتحان و هزار چیز دیگر را گرفت. همین هم شد که 16 آذری‌های معترض متولد شدند، بعضی‌های دیگر هم فقط از روش‌های تدریس اظهار تاسف کردند، آن یکی‌ها با روش‌های جلب دانشجو مخالفت کردند و ناعادلانه خواندنش، بعضی‌ها هم البته پاچه‌خار دربار شدند و پاچه‌خار درس خواندند و پاچه‌خار درس دادند و همان‌طوری هم ذلیل مردند.

6- اگر مملکت از این دیپلم بازی نجات پیدا کند *** 11/8/1329، مقاله‌ای از روزنامه اطلاعات

«یک فکر و تصمیم بدون منطق که تا حدی هم زاییده احتیاجات روز بود سبب شد که دیپلم و مدارک علمی در این مملکت ارزش معنوی خود را از دست بدهد و به جای آن‌که مثل همه ممالک دنیا نماینده مدارج ترقی باشد، ناندانی و ممر معاش و دلیل صلاحیت صاحب دیپلم برای احراز شغل دولتی شود و هرجوانی برای آن‌که درهای استخدام دولتی به رویش باز شود، به استناد این ورقه دولت را مجبور کند که به او شغلی رجوع کند و اورا که ممکن بود در سایه تربیت علمی صحیح یک عنصر مفید و فعال جامعه باشد، به یک نفر مستخدم دولت تبدیل نماید که هیچ کاری بلد نیست و راهی جز اشاعه از صندوق دولت ندارد.. وقتی ارزش علم از میان برود و تحصیل‌کردن یا نکردن یک ردیف باشد و هیچ کس برای ]ورود به دانشکده یا تحصیل[ به وضعیت اخلاقی و علمی توجه ننماید و یک ورقه چاپی گواه صلاحیت شخص باشد، خیلی طبیعی است که هر کس برای تحصیل آن ورقه تشبت می‌نماید، خرید و فروش رواج می‌یابد. جوانانی دیده می‌شوند که لیسانس در درست دارند و هنوز یک عبارت فارسی را درست نمی‌خوانند و… با این پایه ضعیف علمی خود مایه بدنامی کسانی می‌شوند که حقیقتا زحمت کشیده و رنج تحصیل برخود هموار ساخته و به مدارج علمی نایل شده‌اند.»

7- در سال 1329 اتفاقی نیفتاد، گمانم 13 سال بعدش در سال 1342 بود که حجم متقاصیان ورود به دانشگاه، سروصدای روزنامه‌ها به خاطر اعتراض به ورود بچه‌های بادمجان دور قاب چین‌ها به روش پارتی‌بازی و بالاخره اعتراض‌های دانشجویی باعث شد که مدیران آموزش عالی و وزیر علوم برای سنجش داوطلبان دنبال راه‌حلی باشند و آن قدر به این در و آن در بزنند که چیزی به اسم مسابقه ورودی دانشگاه راه بیفتد و هیئت مسابقات با تقلید از آزمون چرند ورودی فرانسه ملغمه‌ای از آزمون هوش و استعداد با مسابقه درسی اختراع کنند و به جان ما بیندازند و اسمش هم بشود کنکور ورودی دانشگاه…آخ کنکور، وای کنکور… سر تخته بشورنت کنکور… خیلی خب حذف نکن!

8- کنکور لغو می‌شود

شاهنشاه آریامهر گزارش لغو کنکور دانشگاه‌ها را و جایگزین امتحانات ششم متوسطه را (البته با تغییراتی) به‌طور اصولی تایید فرمودند. به دنبال این تایید وزارت علوم مشغول مطالعه و بررسی این طرح است تا نواقصی را که در آن وجود دارد رفع کند. از اول سال تحصیلی آینده دانش‌آموزان ششم متوسطه به موازات تحصیلات عادی به سیستم امتحانات نهایی که کنکور دانشگاه هم در آن وجود دارد آشنا خواهند شد. در این مورد آموزش خاصی داده می‌شود و دانش‌آموزان تحت تعلیم قرار خواهند گرفت.

بررسی طرح

هنگامی که وزیر علوم در یک مصاحبه مطبوعاتی کنکور سراسری را اعلام کرد، اطلاع داد وزارت علوم مشغول بررسی طرحی است تا کنکور را به‌طور کلی لغو کند و هدف‌هایی که از کنکور دارد در امتحانات ششم متوسطه منظور نماید و از همان امتحان تکلیف دانش‌آموزی که دیپلم می‌گیرد نسبت به پذیرش در دانشگاه هم روشن شود… امروز یک مقام مطلع در وزارت علوم در این مورد توضیح داد در امتحانات سال ششم متوسطه آینده تکلیف دانش‌آموز هم در مورد قبول‌شدن و دیپلم‌گرفتن و هم مورد پذیرش دانشگاه و رشته‌هایی که مورد علاقه‌اش می‌باشد، یک‌جا روشن خواهد شد…ترس از کنکور

روزنامه اطلاعات، خبر فرهنگی 18 /4 /1349

9- خوشحال نباشید، چون تاریخ می‌گوید آن کنکور سال 42 را که کلی مخالف داشت، از سال 43 داشتند لغو می‌کردند تا شش سال بعدش و نمی‌شد.  آخر تازه دانشکده‌های شهر‌های بزرگ دور هم جمع شده بودند و تازه کاسه کوزه‌ها دور حوض جمع شده بود که آمدند و گفتند لغو کنید که نشد… از این خبر‌ها که ما مویمان را سفید کردیم و اتفاق نیفتاد، دو مرحله‌ای شد، یک مرحله‌ای شد، هزار پاره شد، تست هوشش حذف شد، ادبیاتش ضریب چهار شد، اما حذف نشد. به هرحال گفتنی که همان وقت‌ها دانشکده‌ها دست به پذیرش مستقل زدند و آن قدر سرتق‌بازی در آوردند و سرخود عمل کردند که وزیر علوم بالاخره دست به عملیات انتحاری زد و دوباره کنکور نصفه نیمه‌ای راه انداخت تا نوک روسای دانشکده‌ها را بچیند و خودی نشان دهد، بیچاره مادر پدر‌های ما.

10- دانشجو بدون شرط معدل انتخاب می‌شود

روزنامه اطلاعات 11/7/1354

«وزیر علوم و آموزش عالی اعلام کرد برای گزینش دانشجو جهت دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی از سال آینده وزارت علوم نظارت بیشتری خواهد داشت تا دیگر اسامی افراد به‌عنوان ذخیره اعلام نشود. او افزود با مذاکراتی که با دانشگاه‌ها انجام گرفته در سال آینده دانشگاه‌ها شرایط خود را به‌خصوص شرایط معدل اعلام نخواهند کرد و فقط اکتفا می‌کنند به اعلام تعداد دانشجو که لازم دارند. بدین ترتیب همه شرکت‌کنندگان می‌توانند در هر رشته‌ای که مایلند ثبت‌نام کنند، منتها دانشکده از میان داوطلبان به تعداد مورد نیاز خود دانشجویانی را خواهد پذیرفت که شرایط لازم آن دانشکده را داشته باشند.

11- پدر و مادر‌های ما تایید می‌کنند که در این سال کذایی که یعنی حدودا 40 سال پیش سازمان سنجش در ایران شروع به کار کرد، واقعا سعی شد مسابقه کنکور منصفانه‌تر برگزار شود، سعی شد تکیه بر معدل ششم متوسطه و جنسیت و منطقه کمک به عادلانه‌ترشدن مسابقه شود که نشد و باز هم دعوا شد و گفتند نمی‌شود و چرا نباید یک نفر برای ورود به دانشگاه شانس کمتری داشته باشد و بالاخره بعد از دعوای مفصل وزارت علوم با دشمنان طرح، میانه گرفته شد و شرط معدل حذف شد و بقیه شروط همیشگی شد و فسیل شد و ماند…

بازدید:398765

رتبه مقاله درگوگل:3.5-Stars

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *