موقع امضاءزدن، به محل امضاء دقت كنيد

موقع امضاءزدن، به محل امضاء دقت كنيد

موقع امضاءزدن، به محل امضاء دقت كنيد

بعضی از نوشته‌های قدیمی سخت خوانده می‌شوند، آدم حوصله نمی‌کند بخواندشان، حال نداریم معنی‌شان را بفهمیم، چون برایمان مهم نیست که؛ آن روزها چه اتفاقی افتاد که این جوری شد، یا چه جوری می‌شد اگر مثلا مظفرالدین شاه می‌افتاد و می‌مرد و فرمان مشروطه امضا نمی‌شد. گاهي اوقات اين سوال در ذهن پيش مي‌آيد كه چه مي‌شد كه قبل از امضاكردن كمي فكر مي‌كرد و يا محل امضا را به خوبي نگاه مي‌كرد.

به قول علی حاتمی خدا بیامرز، جماعت خواب خودمانیم دیگر، جماعت بی‌حوصله… اینها را باخودم می‌گویم و تند تند توی راه‌های سر سبز کاخ گلستان راه می‌روم و سر تکان می‌دهم. هرکس ببیندم به عقلم شک می‌کند، کسی باور نمی‌کند در یک روز گرم مرداد می‌شود تنهایی رفت کاخ گلستان، می‌شود پایین پنجره‌های عمارت برلیان ایستاد و فقط برای یک بار فرمان مشروطه را خواند و به تابستانی سفر کرد که شاه سبیلوی مملکتی حاضر شد به حرف دوتا آدم معمولی هم گوش بدهد.

تابستان است دیگر، آفتاب می‌خورد توی سرت و عقلت جا به جا می‌شود، اصلا نترس نگهبان‌های همه کاخ‌ها به دیدن دیوانه‌ها عادت دارند.

1- «جناب اشرف اعظم

از آنجا که حضرت باری‌تعالی جل‌شأنه سررشته ترقی و سعادت ممالک محروسه ایران را به کف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی ایران و رعایای صدیق خودمان قرار داده لهذا در این موقع که رأی و اراده همایون ما بدان تعلق گرفت که برای رفاهیت و امنیت قاطبه اهالی ایران و تشیید و تایید مبانی دولت، اصلاحات مقتضیه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود، چنان‌چه مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان و علما و قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازم را به عمل آورده و به هیئت وزرای دولتخواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد، اعانت و کمک لازم را بنماید و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود.

بدیهی است که به موجب این دست‌خط مبارک، نظامنامه و ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتخبان از این تاریخ مرتب و مهیا خواهد نمود که به صحه ملوکانه رسیده و بعون الله تعالی مجلس شورای مرقومه که نگهبان عدل ماست افتتاح و به اصلاحات لازمه امور مملکت و اجرای قوانین شرع مقدس شروع نماید و نیز مقرر می‌داریم که سواد و دستخط مبارک را اعلان و منتشر نمایید تا قاطبه اهالی از نیات حسنه ما که تماما راجع به ترقی دولت و ملت ایران است کماینبغی مطلع و مرفه الحال مشغول دعاگویی دوام این دولت و این نعمت بی‌زوال باشند.»

در قصر صاحبقرانیه، به تاریخ چهاردهم شهر جمادی الثانی 1324 قمری، «14مرداد 1285 شمسی»

2- خیلی سخت بود نه؟ بگذار داستانی برایت بگویم که خستگی از تنت در برود، یکی بود یکی نبود… می‌گویند مظفرالدین شاه مریض بود و خسته و دیگر از اصرار دائمی دور و بری‌ها، پسر عموهای تنی و نانتی و بچه‌های مدرسه‌رفته‌اش، برای امضای فرمان مشروطه، خسته شده بود و بالاخره وقتی کلیه‌ها خوب کار نمی‌کردند و قلبش هدف گرفته شده بود که داغان شود، در باغ صاحبقرانیه نیاوران، زیر درختان چنار به صدای گوش‌نواز وثوق‌الدوله پزشک گوش داد که فرمان نوشته شده را برایش می‌خواند و بالاخره راضی شد زیرش را امضا هم بکند، آن روز روز عجیبی بود، آن مرداد گرم صد و خورده‌اي سال پیش که شاه و حرم از گرمای طهران و آفتاب کاخ گلستان پناه برده بودند به شمیرانات و نمی‌دانستند به زودی سنگریزه‌های حیاط زیر پای پیام‌آوران صدر اعظم و جناب قوام که می‌خواهد فرمان را با خط خودش خوشنویسی کند، تن لرزه می‌گیرد و تمام خوشی شام با دود قلیان دور و بری‌ها دود می‌شود.

فرمان مشروطه فرمان مهمی بود برای مملکت ما که تا آن روز به قول ثقه‌الاسلام اصفهانی تمام کارهایش به دست یک نفر مغرض و مریض و گرفتار هوس و دوست‌گداز به اسم شاه انجام می‌شد… کور است هرکس که نخواندش، نفرین چرا بکنیمش؟

3- «راپورت نمایندگی فرانسه در ایران» 27 اردیبهشت 1285 شمسی

«در مورد سلامت شاه باید یگویم با اطلاعاتی که به‌دست آورده‌ام، هیچ‌گونه تردیدی برای من باقی نگذارده که شاه در وضعیت خوبی نیست. در این راستا مشیرالدوله (وزیر خارجه) در طی گفت‌وگویمان تقریبا به صراحت اعتراف نمود که حال شاه بسیار نامساعد است. اگرچه اعلی‌حضرت در آخرین سلام ظاهر شد، ولی در مدت حضورشان در این مراسم حتی یک کلمه بر زبان نیاوردند… قسمت پایین چهره‌اش اندکی انحراف پیدا کرده بود و لب پایین وی آویزان بود… طی این چند روز آمادگی‌ها و پیش‌بینی‌های لازم انجام گرفته و نیروهای قزاق که تنها نیروی نظامی واقعی کشور است، در جای خود مستقر شده و نشانه‌های خفیف آشوب در طبقه روحانیون و بازار دیده می‌شود.»

دو آپیشه لوموژون، سفیر فرانسه در ایران

موقع امضاءزدن، به محل امضاء دقت كنيد

4- در بهار و تابستان آن سالی که مظفرالدین شاه فرمان را امضا کرد و رئیس‌الوزرایش را مسئول تشکیل مجلس کرد، دیگر خودش گوشه اتاق افتاده بود، سکته قلبی و مغزی کج و کوله‌اش کرده بود و دست آخر به گزارش دکتر اشنایدر فرنگی و سفیر فرانسه دردهای نقرس و ناراحتی کلیه شدید و عفونتی که درمان نمی‌شد، به یک زخم گندیده و سیاه تبدیلش کرد که احدی جرئت نزدیک شدن به بسترش را نداشت، گرچه قبل از امضایش هنوز مراسم سلام برایش می‌گرفتند و از مجلس ژاپن برایش قصه می‌گفتند که بالاخره راضی شود و امضا را بیندازد، مبادا بمیرد و پسرش شاه شود که راپورتچی‌های انگلیسی گفته بودند خودخواه و مریض و خستگی‌ناپذیر و دشمن مشروطه است. و همین هم مانده بود که مملکت دست همچین آدمی بیفتد و کل بساط مشروطه‌بازی دود شود و ایران بیفتد دست ممالک روس که دوست گرمابه و گلستان ممد علی ولیعهد چاق و چله مظفرالدین شاه بودند…

روس‌ها هم که در پوستشان نمی‌گنجیدند که؛ آخ جون خدا کند شاه بمیرد و ممدعلی خان، رئیس قافله شود، تا لابد خودشان شیلنگ‌اندازی از سر بگیرند و دریای خزر، همان آب به قولی گندیده‌مان را قورت قورت سر بکشند. خلاصه مریض شاه یک طرف، جنگ هفتاد و دو ملت یک طرف دیگر… .

5- خیلی خب تاریخ عوض نمی‌شود، ما هیچ دستگاه و ماشین زمانی اختراع نکردیم که عقبگرد بزنیم و توی معجون مخصوص ممدعلی‌جان، داروی غیرت بیندازیم و وطن‌پرستی. تازه دستمان نه حالا به دامن ممالک روس و انگلیس می‌رسد، نه آن روزگاری که مظفرالدین شاه ورقه فرمان را امضا کرد و به حال نزار افتاد و بعد هم مرد و ندید که پسر جانش چه گلی به سر این مملکت زد و روس‌ها چه بخور بخوری کردند و انگلیس‌ها چه دماغ سوخته‌ای شدند… امضاءزدن

به هرحال هرچه بود و نبود، قصه‌ای قدیمی بود که روزی گرم و تابستانی روی چمن‌های صاحبقرانیه یا توی عمارت برلیان کاخ گلستان رقم خورد، توی آن عکسی که مردم با آرزوی بهترشدن وضعشان بالای سر شاه ایستادند و فرمان مشروطه و شرایط تشکیل مجلس را به او تحمیل کردند. بعد هم خاطره‌نویس‌ها توی دفترشان نوشتند: «مشروطه به پا شد.» و نامه‌هایشان به هم، در تبریک تشکیل مجلس شد صفحات تاریخ و دیگر کسی به دو روز بعدش فکر نکرد که به محض تشکیل مجلس چه کارشکنی‌ها خواهد شد و چقدر عجیب و غریب خواهد بود تشکیل این مجلس که به قول صنیع‌الدوله، رئیس مجلس اول هیچ چیزش به مجلس نمی‌ماند.

نه قلیان‌هایش، نه نوکرهای نماینده‌هایش، نه گلیم و جاجیم و خرمای جنوبی‌هایش، نه مربای بهار نارنج شمالی‌هایش که با چای دیشلمه می‌خوردند و پایشان را دراز می‌کردند و غر می‌زدند. این وسط اما نامه وکلای مجلس به مردم قشنگ است، در اولین روزهای تشکیل، وقتی هنوز دور هم جمع هم نشده‌اند و قانون ننوشته‌اند، همان قانونی که ممدعلی‌شاه به محض آمدن نصفش را لگد کرد، به محض جلوس روی نصف دیگرش نشست و دست آخر هم با به توپ بستن انگار داد روی خواست مردم گچ کشیدند. همین است که می‌گویم آن تابستان یک جور دیگر بود، 105 سال پیش….

6- «اواخر شوال المکرم 1324 قمری، شبنامه‌ای که به طبع ژلاتین منتشر شده است: خطاب وکلا به مردم:

ای ملت غیور ایرانی! از روزی که ما را به وکالت قبول کردید و این بار سنگین امانت را بر دوش ما گذاشتید، تاکنون در پیشرفت مقاصد و امور راجعه به ترقی و سعادت ابدی آن راحت ننشستیم. شب و روز را آرام نگرفته‌ایم. هرچه کوشش کردیم که شما را از این ذلت و خواری و از اسارت ظلم مستبدین و از قید بندگی و جور و ستم بی‌رحمان نجات دهیم و به سرمنزل آسایش و امنیت و راحت برسانیم و حقوق ضایع شده شما را استرداد کنیم و این مملکت را از دریای هلاکت و فلاکت نجات بخشیم و رشته اتحاد را محکم سازیم و این اختلاف و نفاق که موجب فنا و زوال ملت و مملکت است از میان برداریم، آن قدری که قوه و استعداد داشتیم در این راه گذاشتیم و در این خصوص از چیزی فروگذار نکردیم. عاقبت و نتیجه و ثمره آن بخشیده دیدید و شنیدید که؛ «ولایزید و الظالمیت الاخسارا و نفورا» حال از شما ملت با غیرت و انصاف می‌خواهیم که آیا ما چند نفر وکلا بدون اعانت و حمایت شما می‌توانیم کاری از پیش ببریم یا نه؟ می‌توانیم با این وزرای خائن جاهل ایران خراب‌کن ملت‌فروش، بدون اعانت شما‌ها جنگ کنیم؟ آیا با کدام قوه می‌توانیم کدام وزیر خائن را حاضر نموده مجازات دهیم؟ یا فلان حاکم رعیت‌فروش را به جزای اعمالش برسانیم؟محل امضاء

و این را تمام دنیا می‌دانند که قوه و قدرت ما وکلا، شماها هستید. تا شما ملت از ما تقویت نکنید، و همراهی ننمایید، کاری پیش نمی‌رود و رفع ظلمی نمی‌شود. البته چنانچه در بدو امر جانفشانی‌ها کردید و زحمات کشیدید تا حقوق خود یعنی مجلس را برای خود تشکیل داده و اثبات حق خود را نمودید، این را باید بدانید که وجود مجلس فقط ثابت نمود حقوقات دارید و باید آن حق را استرداد نمایید…»

بیانیه وکلای مجلس اول، اواخر شوال المکرم 1324 قمری

بازدید:410236

رتبه مقاله درگوگل:3.5-Stars

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *