زِرَنگ كيست و زِرَنگ‌بازي چيست؟

زِرَنگ كيست و زِرَنگ‌بازي چيست؟

داستان زرنگ‌بازی مردم ما مثل هر چیز دیگری علت‌ها و ابعاد مختلفی دارد. آیتم‌ها و عوامل مختلفی در کنار هم پازل چنین رفتاری را می‌سازند. یکی از عوامل مهمی که می‌تواند در این زرنگ‌بازی (در معنای منفی آن) موثر باشد، فرهنگ و عاداتی است که در بین ما جا افتاده. در سایر کشورها برخلاف کشور ما از کودکی قانون را به افراد می‌آموزند.

این در حالی است که مثلا وقتی به‌دقت نگاه کنیم، می‌بینیم وقتی فرزندمان موقع سوارشدن به اتوبوس به دیگران احترام می‌گذارد، او را سرزنش می‌کنیم که اگر زرنگ نباشی از ماشین جا می‌مانی و در واقع به‌طور مستقیم قانون‌گریزی را به او آموزش می‌دهیم و مثلا بار بعد اگر او بیاید و برای ما تعریف کند که در صف شیر از دیگران جلو زده تشویقش می‌کنیم. درحقیقت خیلی از ما برای فرزندمان این قانون‌شکنی را نوعی گلیم خود را از آب بیرون‌کشیدن تعریف می‌کنیم.

***

بگذارید موضوع را از سمت دیگرش مورد بررسی قرار دهیم. در عالم واقعی ما دو نوع من داریم. یک نوع من که «من واقعی» است و رفتار و کردار ما از آن نشئت می‌گیرد. مثلا برای ورود به یک مکان دائما به فردی که کنارمان است، تعارف می‌کنیم و اگر طرف مقابل سرش را پایین بیندازد و وارد شود، در دلمان به او بدوبیراه می‌گوییم. «من واقعی» در واقع همان منی است که بدوبیراه گفته یا مثلا در صف از دیگران جلو می‌زند و قانون‌شکنی می‌کند. درحقیقت در این موقعیت‌ها این «من واقعی» است که عمل می‌کند. در کنار این، من دیگری هم داریم که «من ایده‌آل» یا «من شعاری» نامیده می‌شود. «من شعاری» دائما شعار می‌دهد و صحبت می‌کند و فقط حرف می‌زند. به فرزندش می‌گوید نباید از صف جلو بزنی، ولی اگر در عمل بچه‌اش این کار را بکند، او را توبیخ می‌کند. در واقع «من شعاری» شعار می‌دهد و ظاهرا از قوانین حمایت می‌کند، ولی «من واقعی» است که رفتار می‌کند و اغلب رفتارش مطابق با «من شعاری» نیست. هرچقدر هم که تفاوت‌ها بین «من واقعی» و «من شعاری» زیادتر باشد، درواقع فرد از سلامت روان کمتری برخوردار است، چرا که این فاصله زیاد بین این دو من و عدم بالانس بین این دو وجه شخصیت فرد را دچار تضاد می‌کند.

پس یکی از عواملی که باعث می‌شود این قانون‌گریزی‌ها و اصطلاحا زرنگ‌بازی‌ها افزایش پیدا کند، همان تربیت خانواده‌هاست که سبب شده تا این ناهنجاری تبدیل به یک عرف شود. یکی دیگر از عوامل در مورد این ماجرا چیزهایی است که ریشه در کودکی ما دارد و به خود اشخاص باز می‌گردد. درحقیقت متاثر از جامعه نیست و به تیپ شخصیتی افراد مربوط می‌شود. یک‌سری از افراد تیپ شخصیتشان عجول است که در روان‌شناسی به آنها تیپ شخصیتی استرسی یا نوع A گفته می‌شود. این افراد ذاتا عجول‌اند و مثلا نمی‌توانند پشت ترافیک و یا صف بایستند. در اینجا جلوزدن از دیگران از قانون‌گریزی نشئت نمی‌گیرد و برعکس افرادی هم که به علت آرامش زیاد از صف جلو نمی‌زنند، لزوما تابع قانون نیستند.

***

یک‌سری دیگر از افراد هم نه قانون‌گریزند و نه عجول. این افراد دارای تیپ شخصیتی وابسته به تایید دیگرانند. یعنی برایشان مهم نیست که چه اتفاقی می‌افتد. (یعنی به ضرر و نفع فکر نمی‌کنند، تایید دیگران برایشان در اولویت است، حتی اگر ضرر کنند.) ما می‌بینیم این تیپ افراد خیلی جاها قانون‌مندند (جایی که تابع قانون‌ بودن مورد تایید است) و خیلی جاها هم قانون‌گریزند (همان‌جاهایی که قانون‌گریزی مورد پسندتر است).

حالا بعد از عوامل محیطی و تربیتی و ویژگی‌های شخصیتی که می‌تواند در این‌گونه رفتارهای ما موثر باشد، به عامل سومی اشاره می‌کنم که یکی از عواملی است که شاید تابه‌حال در روان‌شناسی صورت‌بندی نشده باشد. این عامل سوم عاملی است که دربین جوانان شایع‌تر است و رفتاری است که اصطلاحا پیرو جمع‌بودن و یا همان «جوگیری» نام دارد. در این مورد هم باز فرد ذاتا قانون‌گریز نیست و از جامعه هم این خصوصیت را نگرفته و شخصیت عجولی هم ندارد، تنها چون در جمعی قرار گرفته مطابق جمع رفتار می‌کند. این سه دسته عامل عواملی هستند که برخی از ریشه‌های «زرنگ‌بازی» ‌را به لحاظ روان‌شناختی در افراد به وجود می‌آورند.

مفاهیم اجتماعی و روابط در ایران تعریف متفاوتی با اقصی نقاط جهان دارند. اگر در جایی غیر از ایران کسی از من می‌پرسید که «زرنگ‌بازی» خوب است یا بد؟ حتما جوابم مثبت بود. زرنگ‌‌بودن می‌تواند جایگاه اجتماعی افراد را رشد بدهد. در صورتی که در ایران زرنگ‌بودن را برابر با مفهوم رنگ‌آمیزی دیگران می‌دانیم. قدیم‌ترها «زرنگ‌بازی» مردم این بود که بدون بلیت سوار اتوبوس بشوند و یا با راهکارهایی بدون سکه از تلفن عمومی استفاده کنند، اما حالا این «زرنگ‌بازی» حتی به روابطمان هم کشیده شده. یک‌جور رقابت ناسالم بین دو همکار، دو هم‌کلاسی، دو همسایه و… این آفت اخلاقی باعث شده که حتی معنای «زرنگ‌بازی» را هم متفاوت متوجه شویم. جالب‌تر این‌که این «زرنگ‌بازی» در طبقات متوسط جامعه کمتر اتفاق می‌افتد.

***

من هم خاطرات بدی از همین «زرنگ‌بازی»ها دارم. همین اواخر شخصی از یک گوشه شهر به من مراجعه کرد. شخصی که صاحب چندین برج و شهرک و ساختمان‌های بزرگ در تهران و شمال بود. این شخص با «زرنگ‌بازی»اش من را درگیر گرفتاری‌هایی کرد که باعث شد مدت‌ها درگیر دادگاه و دادسرا باشم و هرچند که نهایتا محکوم شد، اما یک فرصت شش ماهه از من را به باد داد. البته هنوز هم می‌شود زرنگ بود و بی‌قانونی نکرد. مثلا چند روز پیش من هم «زرنگ‌بازی» کردم و وقتی برای فروش ماشینم به یک نمایشگاه ماشین رفتم، صاحب نمایشگاه مبلغ 60 میلیون تومان را پیشنهاد داد. هرچه اصرار کردم که قیمت این ماشین بالاتر است، صاحب نمایشگاه قبول نکرد. در همان نمایشگاه رنگ مشکی اتومبیل من با همان مدل وجود داشت که 68 میلیون تومان قیمت خورده بود. من پیشنهاد دادم که همان ماشین را به قیمت 62 میلیون به من بفروشند که با حساب و کتاب خودشان دو میلیون هم سود می‌کردند که صد البته قبول نکردند، ولی من با «زرنگ‌بازی» خودم از «زرنگ‌بازی» آنها در امان ماندم.

وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم که 90 درصد این «زرنگ‌بازی»ها و دورزدن‌ها بر سر مسائل اقتصادی به‌وجود آمده. و چون معمولا کمتر از راه‌های قانونی به ثروت می‌رسیم، راه‌های فرعی و جایگزینی را انتخاب کرده و به آن برچسب «زرنگ‌بازی» زده‌ایم. حکایت «زرنگ‌بازی»‌کردن و «زرنگ‌بودن» حکایت همان «سوءاستفاده» ‌کردن به جای «استفاده‌کردن» است. «زرنگ‌بازی» نوعی «سوءاستفاده» است. در واقع نوعی کلک به خرج‌دادن است. این‌که بخواهیم با «سوءاستفاده» وارد بازی با شخص دیگری بشویم و بخواهیم هدفمان را به شکل نامتعارف به دست بیاوریم، در واقع نوعی اجحاف در حق دیگران است که ما بر آن اسم «زرنگ‌بازی» گذاشته‌ایم. این‌که ما از یک‌سری عوامل و کارهای نامتعارف برای دستیابی به هدفمان استفاده بکنیم و بر آن اسم زرنگی بگذاریم، درواقع فقط با نسبت‌دادن این عمل نادرست به «زرنگی» بر چهره‌مان نقاب زده‌ایم تا واقعیت زشت کارمان را از دیگران پنهان کنیم. برای جلوگیری‌کردن از سوءاستفاده‌های احتمالی سایرین به اسم «زرنگ‌بازی» باید حسابی حواسمان را جمع کنیم و با یک روان‌شناسی هوشمندانه از این اتفاق جلوگیری کنیم. اتفاقا اگر طوری رفتار کنیم که از «زرنگ‌بازی» دیگران جلوگیری کنیم، آن موقع است که باید فکر کنیم که زرنگیم. چون این روزها، زرنگی دقیقا بستگی به مدیریت روابط ما دارد.

***

تا حالا این رو شنیدید که می‌گن آدم زرنگ دم در توالت می‌خوره زمین. من شنیده بودم، اما به چشم خودم ندیده بودم. داستان از این قراره که این دوست ما فکر می‌کرد خیلی آدم زرنگیه. فکر می‌کرد توی زرنگی نابغه ‌دهره. وقتی تو صف یک کیلومتری پمپ بنزین از هر سوراخ سمبه‌ای که شده بود می‌زد تو صف و به ریش اونایی که این همه وقت منتظر ایستاده بودند می‌خندید، دلش می‌خواست به خاطر زرنگی‌اش برای خودش کارت‌پستال بفرسته.

وقتی پشت چراغ راهنمایی درست لحظه‌ای که چراغ قرمز می‌شد گاز ماشین رو می‌گرفت و از چهارراه رد می‌شد، یک هورای بلند می‌کشید و می‌گفت باریکلا به خودم. همیشه خدا هم با این‌که پلاک ماشینش فرد بود، روزهای زوج می‌رفت تو طرح و می‌گفت یا پلیس منو نمی‌بینه یا اگه ببینه مطمئنم می‌تونم با پنج هزار تومان نقدی سروته قضیه رو هم بیارم. با این‌که تو خونه‌شون اینترنت وایرلس داشتند، از اینترنت خودشون استفاده نمی‌کرد. نمی‌دونم چه‌جوری رمز اینترنت همسایه‌شون رو گیر آورده بود و از اینترنت اونا استفاده می‌کرد و می‌گفت وقتی می‌شه این کار رو کرد، مگه آدم دیوونه است که نکنه. تازه بعضی‌وقت‌ها سر شوهرش رو هم شیره می‌مالید و از خرج و مخارج خونه کمی کش می‌رفت و می‌گفت اگه زن زرنگ نباشه، کلاهش پس معرکه است.

یک روز بهش گفتم این کارهای تو زرنگ‌بازیه، کلاه گذاشتن سر این و اونه، اما زرنگی نیست. گفتم زرنگی اینه که بتونی از جسم و روحت به بهترین و سالم‌ترین شکل ممکن استفاده کنی. مثلا شاگرد اول کلاس باشی، یا این‌که نذاری سرت کلاه بره و بتونی از حق خودت دفاع کنی یا تو کارت فعال و پر تحرک باشی، یه ورزشکار مطرح، یه کارگردان موفق و یا چه می‌دونم یه مدیر نمونه که می‌تونه یک شرکت بزرگ رو مدیریت کنه. گفت برو بابا، باید هم آدم پپه‌ای مثل تو اینو بگه. عرضه نداری کاه دو تا خر رو از هم سوا کنی واسه ما درس اخلاق می‌دی.

پیش خودم فکر کردم همچین هم بیراه نمی‌گه، چون من نه زرنگم و نه بلدم زرنگ بازی در بیارم. شاید واسه همینه که همیشه عقبم و خب وقتی عقب هستی نمی‌خواد واسه بقیه سخنرانی کنی. تا این‌که من و دوستم توی یک سفر هم‌سفر شدیم. بگذریم از این‌که توی اتوبوس با هزار دوز و کلک و دروغ‌های این شکلی که عقب ماشین حالم بد می‌شه و بالا میارم، از آخرین ردیف خودش رو رسوند به اولین ردیف و بگذریم از این‌که وقتی داشت از کنارم رد می‌شد، برگشت و چشمکی بهم زد که یعنی بفرما به این می‌گن زرنگی، وسط راه توی توالتی که جای سوزن انداختن نبود، سریع به جنب و جوش افتاد که باز هم هر طور شده زرنگی کنه و بزنه تو صف و بیخود وقت ارزشمندش رو اونجا هدر نده و همین کار رو هم کرد. وقتی چند نفری بهش اعتراض کردند، چنان حق به جانب به دروغ گفت که توی اتوبوس بچه کوچیکش خوابه و باید سریع برگرده که نزدیک بود من هم باورم شه.

***

خلاصه این‌که دوست عزیز درست وقتی می‌خواست با عجله از روی زمین خیس اونجا بپره و بره توی توالت، همون‌جا دم در توالت خورد زمین. اون هم چه زمین خوردنی. تا خودم را رسوندم بهش دیدم صورتش درست توی کاسه توالته. فکرش رو بکنید، دوستم به شکم افتاده بود روی زمین و صورتش… بلندش که کردم، قیافه‌اش عین بچه‌‌‌ای شده بود که انگار همین الان یک کتک سیر از مادرش خورده. حالا منو بگو، از یک طرف واقعا دلم براش سوخته بود، از طرف دیگه بدجوری خنده‌ام گرفته بود.

يادم افتاد هر وقت مادربزرگم می‌گفت آدم زرنگ دم در توالت می‌خوره زمین منظورش این بود که یه جایی بالاخره چنان بلایی سرش میاد که زرنگ بازی یادش بره. اما نمی‌دونستم قسمت دوستم این بود که واقعا دم در توالت بخوره زمین و اون‌طوری اشک‌هاش با خیسی آب کاسه توالت قاطی شه و چلیک چلیک از روی گونه‌‌هاش بچکه پایین.

آدم زرنگ، آدمی ا‌ست که به حقوق دیگران احترام بگذارد، چرا که در طبیعت قانونی به اسم‌ «کارما» وجود دارد که اعمال انسان را به خودش بازمی‌گرداند. وقتی زرنگی می‌کنید و حق کسی را ضایع می‌کنید، باید مطمئن باشید که خیلی زود انعکاس این رفتار به خودتان باز می‌گردد و حق شما هم به زودی پایمال می‌شود. پس آدم زرنگ کسی است که به حقوق همه احترام بگذارد، کسی که با ضایع نکردن حقوق دیگران برای خودش اعتبار بسازد، چرا که اعتبار و خوش‌نامی حتی از سرمایه‌های اقتصادی هم مهم‌تر است.

اتفاقا کسی که فکر می‌کند خیلی زرنگ است و سر دیگران را کلاه می‌گذارد، در واقع کسی است که در نهایت علیه منافع خودش اقدام کرده، چون منافع انسان همیشه هم مادی نیستند. کسی که دروغ می‌گوید تا داستانی را به سود خودش تمام کند، زرنگی نکرده، بلکه روح خودش را تیره ساخته و برای خودش ناآرامی درست کرده که این خودش بزرگ‌ترین ضرر است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *